تجمع

ساخت وبلاگ
اولین بار که تلویزیون مملکت مصاحبه طنزی پخش کرد با سوال "الفبا رو به ترتیب بگو" و دیدم فقط یه دختر جوون بلد بود، فقط، و فقط، باورم نشد راست باشه. مثل همه ی مصاحبه های رسانه ی مملکت که آدم باورش نمیشه اون آدما و اون حرفا صادقانه و بی سانسورن. حالا هربار که میخوام کسیو قانع کنم که کاربرد فلان واژه اشتباهه، و حتی خدای من! و حتی غلط های املایی!!! و طرف قانع که نمیشه هیچ، عصبانی میشه و آدم معروف های غلط نویسو مثال میزنه و... هربار که میفتم تو این مخمصه یاد اون خنده ها میفتم وقتی طرف تا ت و ث هم با شک حفظ بود... تجمع...
ما را در سایت تجمع دنبال می کنید

برچسب : سرزمین مادری,سرزمین مادری ویرانه شد,سرزمین مادری فدایی, نویسنده : draport0 بازدید : 206 تاريخ : شنبه 18 دی 1395 ساعت: 14:46

ما از بعضی آدما خوشمون میاد. چون با بقیه فرق های هیجان انگیز دارن. مثلا خیلی شیطونن و پر از انرژی زندگی، یا خیلی هنرمند و خلاق، یا خیلی خونگرم و رفیق باز و اهل سفر؛ بعد دلمون میخواد این آدما رو به دست بیاریم تا مال ما باشن، با ما باشن، که ما صاحب این فرق های هیجان انگیز اونا با بقیه باشیم و زندگیمون رنگی رنگی بشه. اما نمیدونیم که قضیه از بیرون اینقدر فانتزی و سادس. نزدیک شدن به یه آدم خلاق و شیطون و فول انرژی کار یه آدم مبادی آداب امر و نهی کن نیست. بودن با کسیکه سفرو به مهمونی های خانوادگی ترجیح میده کار یه خونه نشین افسرده نیست. آدم باید خودشم یکی از این جنس باشه. تا به اون آدم بیاد. تا باهاش هم شونه بشه. تا به اصطلاح لایقش باشه. زندگی واقعی یعنی باهم رفتن، نه رفتن یکی و نشستن و پز دادن دیگری. همیشه خواستنیامون توانستن نمیشه. و حسرت ها هم یه جا از زندگی هستن، وجود دارن، حقیقت دارن... تجمع...
ما را در سایت تجمع دنبال می کنید

برچسب : همسایه به انگلیسی,همسایه,همسایه ها, نویسنده : draport0 بازدید : 187 تاريخ : شنبه 18 دی 1395 ساعت: 14:46

اگه روزگاری رو سپری میکنید که درگیر تعصب های سفت و سخت مذهبی و سیاسی و فرهنگی و هرچی هستید، تلاش کنید ازش بیرون بیاید. دنیا خیلی بزرگ تر از اون چارچوب تنگ و تاریکیه که از توش بودن به خودتون مفتخرید. دنیا رو قد خودتون کوتاه نبینید. بعد که از این شرایط آمدید بیرون و بزرگی دنیا رو به چشم دیدید، اون وقت دیگه لازم نیست ما روز جهانی منع #خشونت_علیه_زنان رو بهتون معرفی کنیم. همون چیزی که مادراتون بهتون یاد ندادن. که اگه زنهای این مملکت از سر نیاز به جیب مرداشون خودشونو مستحق تحقیر نمیدیدن و به وضعیت پستشون عادت نمیکردن، اون وقت مردامون با هیچ بهانه و توجیه کوته فکرانه ای زن های خودشون و حتی زن های دیگرانو تحقیر نمیکردن تا توهم بزرگ بودن بهشون دست بده. اون وقت شاید از افتخاراتشون به تاریخ دو هزار و نمیدونم چند ساله ی کوروش، احترام و ارزش گذاشتن به زن ها رو هم مثال میزدن.  آدم باشید فرزندانم. دنیا رو در تاریکی شب، در تنهایی، در تاکسی و مترو، در محل کار، در خاااانه و در هیچ جا و هیچ وقت برای زن ها ناامن نکنید. دنیا رو با اون چشمای قشنگتون که دیگه داره زیادی به اطراف میچرخه برای ما ناامن نکنید. تجمع...
ما را در سایت تجمع دنبال می کنید

برچسب : خشونت علیه زنان را متوقف کنید,خشونت علیه زنان,خشونت علیه زنان در ایران, نویسنده : draport0 بازدید : 217 تاريخ : شنبه 18 دی 1395 ساعت: 14:45

باور داشتم که اینکه جواب محبتو ندی، برعکس بدی، فراموشش کنی، بگی "منکه ازت نخواستم میخواستی نکنی" و حتی انکار کنی، طبیعیه. باورم شده بود که باید قبل محبت کردن به آدما فکر کنم که اونقدر بزرگ هستم که کاری براش کنم و بعد که دلمو شکست و زیر پامو خالی کرد منتشو حتی تو دل خودم نذارم سرش؟ اونقدر بی توقع باشم؟ اونقدر محبتو یه طرفه فدا کنم؟ بی توقع؟ یه طرفه؟ امشب بین خانواده ای بودم که قبلا به هم محبت کرده بودن، حالا داشتن جبران میکردن واسه هم. باز با محبت. که باز باید جبرانش کرد. و باز...  شوک بود برای منی که باور کرده بودم جواب محبت لزوما محبت نیست. برای منی که دور و برم هیچکس حافظه خوبی نداره و وقت نداره و واسه مهربون بودن دلیلی نداره... هرجور میخوای با زندگی کنار بیای، زندگی هاره، همش بهت سیلی میزنه... تجمع...
ما را در سایت تجمع دنبال می کنید

برچسب : kind of you,kind of you to say,kind of you synonym, نویسنده : draport0 بازدید : 226 تاريخ : شنبه 18 دی 1395 ساعت: 14:45

اولین بار که تلویزیون مملکت مصاحبه طنزی پخش کرد با سوال "الفبا رو به ترتیب بگو" و دیدم فقط یه دختر جوون بلد بود، فقط، و فقط، باورم نشد راست باشه. مثل همه ی مصاحبه های رسانه ی مملکت که آدم باورش نمیشه اون آدما و اون حرفا صادقانه و بی سانسورن. حالا هربار که میخوام کسیو قانع کنم که کاربرد فلان واژه اشتباهه، و حتی خدای من! و حتی غلط های املایی!!! و این اواخر که ملت حماسه افریدند جای عه آخر که نوشته نمیشه ولی تلفظ میشه مینویسن ه. مثلا فرزنده اکبر، پدره خوب، جایه جدید... وای... حالا طرف قانع که نمیشه هیچ، عصبانی میشه و آدم معروف های غلط نویسو مثال میزنه و متهمت میکنه به بیشعوری و گیر الکی و کو مدرک دکترای ادبیاتت و... هربار که میفتم تو این مخمصه یاد اون خنده ها میفتم وقتی طرف تا ت و ث هم با شک حفظ بود. خوش باشید بابا. فرهنگ و ادبیات و ادب و احترام و کتاب و اوففففف این چیزا چیه؟ برن به درک. خوش باشید.  تجمع...
ما را در سایت تجمع دنبال می کنید

برچسب : الف باء,الف بالانجليزي,ألف باء الطبخ, نویسنده : draport0 بازدید : 276 تاريخ : شنبه 18 دی 1395 ساعت: 14:45

دراز کشیده بودیم کف خونه و داشت برام اصول حسابداری رو میگفت. کاغذ از دستش میفتاد و چشماش بسته میشد، بعد چند ثانیه بیدار میشد و ادامه میداد. یاد شبایی افتادم که کتاب توی دستم میفتاد رو سینه ام و خواب شب چشامو میدزدید، فهمیدم چقدر خسته و محتاج خوابه اما داره بخاطر من چشاشو باز نگه میداره. او عددای روی کاغذو جمع میزد و من از بالای پلکش نگاش میکردم و میخندیدم. به این حجم خوشبختی که مال منه، به این بودن و دوست داشتن، به 25سال پدر و دختریمون میخندیدم؛ به چروک های صورتش که جوونیشو خوب یادمه، موهای سفیدش که سیاهیشونو خوب یادمه... پیشونیشو بوسیدم، گفتم بقیه اش واسه فردا و شب بخیر. گفت خیلی خوابم میاد و خندید، و باز راجب خاموش شدن چراغ آشپزخونه چیز بامزه ای گفت تا خنده هامو ببینه، و خوابید... تجمع...
ما را در سایت تجمع دنبال می کنید

برچسب : عشقای قبل از تو سوء تفاهم بود,دانلود آهنگ عشقای قبل از تو سوء تفاهم بود, نویسنده : draport0 بازدید : 188 تاريخ : شنبه 18 دی 1395 ساعت: 14:45

چیزی مثل برق تو قلبت جمع میشه بعد میاد از تو دستات رد میشه و میره بیرون. یه بار. دو بار. سه بار تکرار میشه. با نفس کشیدنات نبض میگیره و نفستو تنگ میکنه. رفت و آمدش تموم که میشه پشت پلکت آب جمع میشه. زیاده و اگه خیلی جلوشو بگیری هم چشمات نمدار میشه. آدم در این وضعیت نه حرفش میاد نه کارش نه اشتهاش. آدم در مظلوم ترین وضعیت ممکن قرار میگیره. خیره به پایین، بغض کرده و... دلشکسته!
تجمع...
ما را در سایت تجمع دنبال می کنید

برچسب : دلشکسته,دلشکسته چت,دلشکسته فیلم, نویسنده : draport0 بازدید : 225 تاريخ : شنبه 18 دی 1395 ساعت: 14:45

خیلی وقتا به حساب تربیت خانوادگیم واسه رعایت ادب جدی و روراست نبودم، واسه رعایت احترام زیادی تارف کردم، مهربونی های بیش از حد همیشگیمو کنترل نکردم و خودمو اینقدر پایین آوردم که رسیدم پیش پای آدمای بی ارزش و اونا لهم کردن. بعد با افسار پاره کرده هایی طرف شدم که... باز بلد نبودم از خودم برنجونمشون.
آدمای بی ارزش نمیفهمن که شما هم قد اونا شدین، خیال میکنن اونا هم قد شما شدن.
تجمع...
ما را در سایت تجمع دنبال می کنید

برچسب : هاریت بیچراستو, نویسنده : draport0 بازدید : 176 تاريخ : شنبه 18 دی 1395 ساعت: 14:45